یک پیش‌بینی کننده قدرتمند کمال‌گرایی، انتقاد از جانب والدین، معلمین و دیگر افراد مهم در زندگی فرد است.
چکیده : والدین انتقادگر، کنترل­کننده، سخت­گیر، خشن و در یک‌کلام والدین کمال­گرا، از همان اوان کودکی، به فرزندانشان آموزش می‌دهند که به‌اندازه کافی خوب نیستند؛ درنتیجه علاوه بر رشد و توسعه کمال­ گرایی در فرزندان خود، احساس حقارت، شرم و خود ارزشمندی مشروط را در آن‌ها ایجاد می­ کنند.

تعداد کلمات 925 /  تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه

مقدمه

ازآنجایی‌که خودآگاهی[1] و ادراک[2] دو اصل غلبه بر کمال‌گرایی ست، در ابتدا باید نگاهی داشته باشیم به این‌که چرا و چطور کمال‌گرایی ایجاد می‌شود. توافق کلی میان صاحب‌نظران مبنی بر این است که کمال‌گرایی با فرد متولد نمی‌شود، به‌عبارت‌دیگر احتمالاً تأثیر تربیت بیشتر از طبیعت است و تجربیات دوران کودکی ما تأثیر قدرتمندی بر شکل‌گیری کمال‌گرایی دارد.

عوامل مؤثر در ایجاد کما­ل­گرایی در افراد

این‌گونه نیز بحث می‌شود که کمال‌گرایی محصول یک سیستم آموزش است که از کودکان انتظار دارد تکالیف اوایل رشد خود را درست انجام دهند و درواقع برخی از معلمان نیز با پاداش دادن به تکالیف بی‌عیب و نقص به این مسئله دامن می‌زنند. همچنین دوران جوانی که زمانی برای افزایش خودآگاهی و ارزیابی اجتماعی است می‌تواند دوران آسیب‌پذیری افراد برای ابتلا به کمال‌گرایی باشد.
باید توجه داشت که انسان موجودی بی‌نهایت پیچیده است و این غیرممکن است که قطعاً بگوییم همه‌چیز برگرفته از والدین ماست و یا محیط پیرامون و چگونگی ادراک ما از قضایا در سال‌های گذشته زندگی‌مان بوده است که منجر به وضعیت کنونی ما شده است. آنچه به نظر می‌رسد این است که احتمالاً عوامل محیطی و والدینی در رشد کمال‌گرایی دخیل هستند، همان‌طور که عوامل برگرفته از سرشت فرد نیز تأثیر بسزایی دارند. درواقع امکان دارد در آینده به شماری از پایه‌های زیستی نیز دست‌یابیم که در شکل‌گیری کمال‌گرایی سهم داشته‌اند.

در ادامه به یکی از مهم­ترین عواملی که در ایجاد و ماندگاری کمال‌گرایی دخیل است اشاره می‌شود:

تأثیر والدین

کودکی را در نظر بگیرید که از اولین روزهای زندگی با کمال‌گرایی والدینش مواجه می‌شود، والدینی که از او انتظار دارند زیبا باشد، سریع رشد کند، همه‌چیز را به‌سرعت یاد بگیرد، هنوز زبان مادریش را به‌خوبی نیاموخته به زبان دیگری سخن بگوید، ورزش کند، به کلاس موسیقی برود و وقتی به مدرسه رفت بهترین، باهوش‌ترین و زرنگ‌ترین باشد و در یک‌کلام در هر کاری نمره بیست بگیرد و اگر انتظارات والدینش برآورده نشد موردانتقاد، بی‌توجهی، سرزنش و... قرار بگیرد.
می‌توان با اطمینان گفت یک پیش‌بینی کننده حائز اهمیت کمال‌گرایی، انتقادگری از جانب والدین، معلمان و دیگر افراد صاحب قدرت در زندگی فرد است. بنا به گفته رندی فراست[3] استاد روانشناسی کالج اسمیت در ماساچوست آمریکا، فزون‌خواهی و انتقاد‌گری والدین، فشار زیادی را برای پیشرفت به بچه‌ها وارد می‌کند. انتقادگری والدین از نخستین روزهای زندگی می‌تواند درروان فرزند رسوخ کند، درنتیجه یک حس فراگیر به‌اندازه کافی خوب نبودن فرد را در برمی‌گیرد و تأثیری قوی بر چگونگی رشد و تحول افراد دارد.

بنابراین غالباً رفتار والدین مرکز مشکل است، آن‌ها به‌وسیله خواسته‌های بیش‌ازحد و انتقادگری فراوان به فرزندانشان آموزش می‌دهند که به‌اندازه کافی خوب نیستند. این انتقادگری می‌تواند باخشم، زخم‌زبان یا عدم‌تأیید همراه باشد. باید بدانیم انتقاد لزوماً آشکارا انجام نمی‌گیرد، بلکه می‌تواند با راه‌های ظریف‌تری مانند ابرو در هم کشیدن، یک نگاه معنادار و یا حتی گفتن آه انتقال یابد.
به‌طور ضمنی می‌توان گفت وقتی یک کودک احساس می‌کند تحت‌فشار است تا انتظارات سطح بالا یا بی‌شمار والدینش را برآورده سازد و درک می‌کند که شکست خوردن در برآوردن انتظارات والدین به عدم‌تأیید و از دست دادن محبت آن‌ها منجر خواهد شد، مسلماً این وضعیت می‌تواند از جانب کودک به‌عنوان انتقاد تفسیر شود.
برخی والدین نیز نیاز دارند که پیوسته فرزندانشان را کنترل نمایند، این احساس تحت کنترل بودن می‌تواند ترس را در کودکی که استقلالش در جهان خطرناک در حال رشد است متولد نماید (مراقبت مضطرب[4]) همان‌طور که فلت[5] و همکارانش (۲۰۰۲) نیز اشاره‌کرده‌اند که یک مسیر رشد کمال‌گرایی، مدل پرورش مضطرب است که در آن با والدین مضطربی مواجهیم که تمرکز بر روی اشتباهات و پیامدهای منفی آن را موردتوجه فراوان قرار می‌دهند و به این طریق منجر به کمال‌گرایی فرزندانشان می‌شوند.
مطابق با مدل پرورش مضطرب فرزندانی که والدینشان بیش‌ازحد محافظت‌کننده هستند و بیش‌ازحد به اهمیت گمان مثبت دیگران درباره فرد تأکید می‌کنند و مکرراً به فرد درباره خطرات مرتکب اشتباه شدن گوشزد می‌کنند و مرتباً خاطرنشان می‌کنند که افراد دیگر درباره اشتباهات آن‌ها داوری خواهند کرد بیشتر از سایرین مستعد ابتلا به کمال‌گرایی می‌باشند.

پژوهش‌های معتبر درباره کمال­گرایی

تادینگتن[6] (۲۰۰۵) نقل کرده است که در مطالعه‌‌ای یک گروه از دانشجویان دانشگاه که توسط خودشان و یا به‌وسیله فرد دیگری کمال‌گرا تعریف‌شده بودند موردبررسی قرار گرفتند. اسلنی و اشبی[7] (۱۹۹۶) دریافتند که بیشتر شرکت‌کنندگان این پژوهش (۳۰ نفر از ۳۲ نفر) یکی و یا هر دو نفر از والدینش را منبع کمال‌گرایی‌اش می‌دانست. پیشینه نظری کمال‌گرایی درباره ریشه‌های کمال‌گرایی سازگارانه و ناسازگارانه ادعا می‌کند که انواع تجربیات والدین مانند والدینی که معیارهای بالا وضع می­کنند و انتظارات بیش‌ازحد دارند که «والدین کمال‌گرا» نامیده می‌شوند و والدینی که کنترل‌کننده هستند و انتقادگر می‌باشند که «والدین خشن» نامیده می‌شوند می‌توانند در میزان کمال‌گرایی فرزندشان تأثیر داشته باشند.

بارو و مور[8] (۱۹۸۳) چهار دسته از تجربیات اولیه را که در رشد کمال‌گرایی دخیل‌اند برشمردند:
۱- انتقاد‌گری و انتظارات بیش‌ازحد والدین
۲- انتقادگری غیرمستقیم و معیارها و انتظاراتی که شدیداً بالا هستند
3- عدم وجود معیارهایی مشخص برای عملکرد فرزندان
4- الگوبرداری کمال‌گرایی از رفتارها و نگرش‌های کمال‌گرایانه والدین به‌وسیله فرزندان

منبع: کتاب «کمال‌گرایی»
نویسنده: زهرا سادات حاجی و دیگران

بیشتر بخوانید:
والدین کمال‌گرا؛ فرزندان کمال‌گرا (بخش دوم)
شخصیت کمال‌گرا
کمال­ گرایان؛ تخریب گران روابط اجتماعی
کمال‌گرایی
آسیب‌شناسی فرزندپروری کمال‌‌گرایانه 
گونه‌های مختلف کمال‌گرایی (بخش اول)
گونه‌های مختلف کمال‌گرایی (بخش دوم)


پی نوشت :
[1]. Self-awareness.
[2]. understanding.
[3]. Randy Frost.
[4]. Anxious rearing.
[5]. Fleit.
[6]. Tadington.
[7]. Slany & Ashby.
[8]. Barow & moor.